شعر سپید از کیکاووس یاکیده

ساخت وبلاگ

دکلمه بانو که بخشی از کتاب بانو و آخرین کولی سایه فروش است. که نسخه ای صوتی هم دارد که این شعر را با صدای دلنشین خود دکلمه کرده اند .

های بانو شوخی نکن چشم خسته بسته می شود قلب خسته می ایستد زنبیل پیر زنی را بردم که هیچ نمی شناختمش گفت به خانم سلام برسان با تو صمیمی بود که می گفت خانم بانو بعد از آن دیگر با زنبیل ندیدمش بوی رفتن می دهی در را باز می گذارم وقتی برو که گنجشک ها وستاره ها خواب اند کسی را می شناسی که شیشه پنجره ی شکسته ای را بند بزند پیش از آنکه بروی پیش از آنکه بشکند می ترسم از سگ همسایه دنبالم می کند یکی از همین قفس من برایش بساز تا آدم شود . ها بانو بانو بانو جان فقط همین های بانو از صبح تا غروب طول کشید دشتی را شخم زدم تا دفنش کردم بد عادت شده بود گاهی جلو تر از من راه می رفت تا به تو یرسد سایه ام را می گویم بنو که خواب دیده بود تو به دیدارش آمده ای هر شب که می خواهم بخوابم با خود می گویم صبح که آمدی با شاخه ای گل سرخ وانمود می کنم هیچ دلتنگ نبوده ام صبح که بیدار می شوم می گویم شب با چمدانی بزرگ می آید و دیگر نمی رود . کشتی های عا شق سوت می کشند مردان عاشق آه طعمشان یکیست . های بانو خواب دیده ام در کوچه های شهر راز هایم را می فروشند لبخند می خرند راست است که می گویند لبخند در خواب شگون ندارد. پابرهنه تا کجا دویده ای که این همه گل شکفته است . من تیر چراغ برق دردمان یکیست شب که می شود سرمان تاریک دلمان پر نور صبح که می شود سرمان سنگین دلمان خاموش . پیچک نگاهم دزدانه تا پشت پنجره ی اتاق تو بالا آمده به کجا خیره شده ای باران تمام پنجره پر از پیچک خواهد بود .پای رفتنم را پیش تو گذاشته ام یادت هست که نروم حال تو رفته ای با پای من یا پای من رفته است با تو.نگران نباش پاچه هایم را بالا زده ام تا فرق میان رعیت و عاشق معلوم نشود .باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می گویم من تنها نیستم تنها منتظرم این بارهم که تاول پاهایم خشک شود دوباره عاشقت می شوم دوباره راه می افتم دوباره گم می شوم و کاش مانند کودکی از سقف اتاق مادربزرگ دوچرخه ای چک چک می کرد تا باقی عمر را همچون کودکی پشت آن سپری کنم .سراغ تو را گرفتند خندیدند نمی دانند روی تمام دندان هایشان نام تو حک شده است که می خندند. لولای شکسته ی در را عوض میکنم در را باز می کنم می گویم بانو خوش آمدی اگر نبودی در را می بندم دوباره باز می کنم . درشکه ای می خواهم سیاه که یاد تو را با خود ببرد یا نه نه یاد تو باشد من را با خود ببرد . هر که را از دور می بینم گلویم خشک می شود می ترسم نکند این بار اشتباه نگرفته باشم بانو من به دنبال تو می آیم تو هم از من بگریذ بگذار دیر تر بمیرم . حواسم را پرت نکن باید ۱۰۱ -۱۰۱ نامت را بگویم تا تو بیایی بانو ۷۷ بانو ۸۸ بانو  های بانو گفتم ۷۸یا۸۷ . های بانو بانو بانو جان بگذریم . راستی اگر جایی بانو رادیدی نشانش را به من بگو و مرا ببخش که تا پایان عمر به تو حسادت خواهم کرد که این بار تو اول بانو را دیدی.

لطفا نظر یادتون نره و اگه مطلبم اشکالی داشت مرا در جریان بگذارید

شعر سپید...
ما را در سایت شعر سپید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ثمین گل samingol بازدید : 1225 تاريخ : چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت: 20:44

آرشیو مطالب

نظر سنجی

از کدوم سبک آنگ خوشتون میاد

خبرنامه